من ودلم (دوشنبه 86/2/10 ساعت 6:41 عصر)

دوباره تنها شده ام ،دوباره دلم گرفته است .دوباره دلم هوای تو را کرده است .

می خواهم برایت از باران بنویسم .یادت از بالای فرشتگان در کنارم می افتد و گلهای 

 

داوودی لحظه هایم را مترنم می کند و

به یاد شبی می افتم که تو را در میان شمع ها دیدم ،پروانه تو را سرود و خاکستر شد .

 

تو را در کجا می توان دید ؟در آواز شباویز های عاشق؟در چشمان یک آهوی مضطرب ؟ در شاخه های یک مرجان قرمز؟یا در شعر نیمه شب شاعری که دیشب برای همیشه سکوت کرد؟

 

دلم می خواهد وقتی باغ ها بیدارند ،برای تو نامه بنویسم  و از سیب هایی که هیچ گاه به دیدنم نیامدند ،گله کنم.

دلم می خواهد تو نامه هایم را بخوانی و جواب آنها را به نشانی همه ی غریبان جهان بفرستی .

 

دوباره تنها شده ام . کاش می توانستم تنهاییم را برای تو معنا کنم و از گوشه های افق برای تو آواز بخوانم ! کاش میتوانستم در بیشه ای گمنام زیر شمشاد ها باشم ،کاش نی توانستم از تو بنویسم !

 

دوباره تنها شده ام ،دوباره شب ،دوباره تپش این دل بیقرار،دوباره سایه ی حرف های تو که روی دیوار روبرو می افتد

 

دلم می خواهد همه ی آسمانها پایین بیایند ،دلم می خواهد همه ی دیوار ها پنجره بشوند و من تو را در چشمانم بنشانم .

 

دوباره شب ،دوباره تنهایی ،دوباره شب ،دوباره یاد تو که این دل تنها را بیدار نگاه داشته است .



 





لیست کل یادداشت های این وبلاگ ?
 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 2 بازدید
    بازدید دیروز: 3
    کل بازدیدها: 3389 بازدید
  • درباره من

  • دختر تنهای شب
    منیره
    دلم تنگه
  • اشتراک در خبرنامه
  •